بازدید امروز : 618
بازدید دیروز : 141
در مورد عبارت «رب هب لی کمال الانقطاع الیک» توضیح دهید و چگونه دیدمان را به زندگی و حب دنیا و پول و .... عوض کنیم. چون متاسفانه در جامعه جا افتاده که سعادت و هدف انسان رسیدن به پول بیشتر، لذت بیشتر ... است.
پاسخ به بخش اول سؤال :
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر البصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک خدایا, مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما و دیده های ما را به نوری که به آن نور تو را مشاهده کند روشن ساز. در این بخش از مناجات شعبانیه مولا امیر المؤمنین ( علیه السلام ) مراتب عالیه توحید که همان کمال انقطاع است را از خدای سبحان درخواست می نمایند.
توحید دارای مراحلی است که بالاترین مراحل آن عبارتست از اینکه انسان فانی در حضرت حق شود و از هر چه غیر اوست منقطع گردد.
برای راهیابی به مقام والای توحید, راههای فراوانی وجود دارد. دین برای استحکام توحید در جان موحد سالک, حدودی معین کرده است. حدود الهی یعنی امور ممنوعه و این اوصاف, نسبت به اشخاص گوناگون مختلف است: برای عده ای محرمات و معاصی, برای عده ای دیگر که محتاط اند گذشته از محرمات و معاصی, مشتبهات, و برای گروه سوم که از این دو گروه وارسته اند, مباحات, حدود است.
خداوند این حدود را تنظیم کرده تا سالک بر اثر عبور از آنها به توحید, نزدیکتر شود و به چیزی جز خدا ننگرد و سرانجام به کمال انقطاع برسد و بهترین راه برای پیمودن این راه, عبودیت است...
برای رسیدن به این مقام منیع, انسان باید به کسانی که به آن منزلت راه یافته اند نزدیک شود, ولایت آنان را در جان و دل بپروراند و به سنت و سیرت آنان معتقد باشد و عمل کند و آنان اهل بیت عصمت و طهارت و همه ی انبیا و اولیای الهی (علیهم السلام) هستند و شیطان هم در کمین سالک است... معصومین که امام مبین هستند, ارتباط با آنان این اثر را دارد که انسان رابه نحو تام به خدا مرتبط و از غیر او منقطع می کند؛ زیرا غیر از ولای آنان راه دیگری نیست و سالک الهی هرگز به آن سمت که خارج از منطقه ولایت است متوجه نخواهد شد.... آیات قرآنی, روایات معصومین و کلمات بزرگان اخلاق الهی هر سه بر اصل توحید استوار است... توحید کامل, نتیجه تهذیب روح و تهذیب روح, زمینه توحید کامل است. (1)
بنابراین رسیدن به مقام کمال انقطاع در حد ظرفیت وجودی هر کس, نیاز به تلاشی مستمر در جهت تزکیه روح دارد.
اهل بیت (علیهم السلام) که کمال عبودیت را در برابر حضرت حق داشتند به چنین مقامی- در بلند ترین مرتبه ی آن- بار یافتند. بنابراین طالبان این مقام, هر چه سیره ی عملیشان را به آنان نزدیکتر کنند در این راه موفق تر خواهند بود. خدای سبحان در قرآن می فرمایند : لقد کان فی رسول الله اسوة حسنه یعنی حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله ) برای شما اسوه ای نیکو است.
لذا ما باید همواره پایمان را جای پای ائمه (علیهم السلام) بگذاریم, نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب تر؛ در همه چیز آنان را الگوی عملی و رفتاری خویش قرار دهیم.
با اندکی تأمل در قرآن وسیره ی حضرات معصومین (علیهم السلام) در می یابیم مهمترین عاملی که انسان را به این مقامات می رساند انجام واجبات و ترک محرمات است. خدای سبحان می فرماید : هیچ چیز بنده ام را به اندازه ی واجبات به من نزدیک نمی کند و با انجام آن بنده ام آنقدر به من نزدیک می شود که من دوستش دارم؛ وقتی او را دوست داشتم او شنوایی من می شود که باآن می شنوم؛ بینایی من می شود که با آن می بینم؛ دست من می شود که با آن کار انجام می دهم. (صراط سلوک / ص 61 / رهنمودهای اخلاق عرفانی و خاطراتی از علامه حسن زاده آملی / علی محیطی)
در روایات می خوانیم : پرهیز کارترین مردم کسانی هستند که از محرمات اجتناب می کنند.انسانی که می خواهد به این مقامات برسد, به گناه و معصیت همچون سمی کشنده می نگرد و نه تنها آن را انجام نمی دهد, بلکه حتی به آن نزدیک نمی شود.
برای رسیدن به مقامات بالای عرفانی, باید اهل تلاش بوده و استقامت ورزید و همواره در طی مسیر, اخلاص داشته باشد. پیمودن این راه, ویژه ی افراد خاصی نیست بلکه برای همگان ممکن است, اما قدری مشکل نماست. باید تلاش و جدیت و اخلاص داشت و از راهنمایان این راه که همان قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و بزرگان دین هستند یاری و استقامت طلبید.
پرسش شما در باره حب دنیا را با ذکر یک مقدمه، آغاز خواهیم کرد:
الف) مقدمه
در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنیا است. آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. اینها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آنها با تجلیل یاد کرده است. در قرآن مجید و روایات اهلبیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، اینها دنیا نیستند.
«دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعهاى از «عناوین اعتبارى و امیال نفسانی» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهىها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمىکنید؛ زیرا همه اینها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیحگوى حقاند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شدهاند.
انسان در دامان مادر طبیعت و عالم ماده چشم به جهان می گشاید و از همان لحظه نخستین و آغازین زندگی، با طبیعت و محسوسات ارتباطی تنگاتنگ دارد. لذت های گوناگون مادی را بارها تجربه می کند و با آنها انس و الفت عمیق داشته و گاه این انس و الفت در او دلبستگی و وابستگی شدید ایجاد می کند به گونه ای که هر واقعیتی جز آن را انکار می کند و حقیقتی جز دنیا و محسوسات و مادیات در نزد آنها وجود ندارد.
این نوع تفکر و اندیشه اصالت را به ماده و محسوسات می دهد و تمام هدف انسان را بهره مندی هر چه بیشتر از دنیا و مواهب آن می داند. توجه به مدهای جدید و تنوع در بهره مندی از زندگی و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر که سرمایه حیات ابدی انسان است در غوطه ور شدن در لذت های فناپذیر و ناپایدار دنیا, ثمره چنین تفکر و عقیده ای است.
باید دانست که اولاً اگر انسان حقیقت این دنیا را درست بشناسد و واقعیت فنا پذیر و گذرا بودن آن را با چشم دل بنگرد، به خوبى درمىیابد که این جهان ابزارى بیش براى سیر تکاملى او نیست و حیات اصلى انسان، زندگى جاوید اخروى مىباشد: «وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ»(عنکبوت/ 64) در بینش اسلامی «دنیا» مقدمه و مزرعه عالم آخرت است و لذا از هیچ ارزش اصیل و استقلالی برخوردار نیست؛ به عبارت دیگر، عالم آخرت باطن دنیاست و دنیا ظاهر آخرت است (معاد شناسی، علامه طهرانی، ج 1، ص 51)
ثانیاً اخراج حب دنیا از دل، به معنای نفی دوست داشتن موجودات و مخلوقات آن نیست؛ بلکه نفی و اخراج دنیاى مذمومی است که به صرف خوشى و التذاذ بدن و طبیعت انسان می اندیشد و به صورت افراطی پی گیری می شود.
اما چنانچه انسان دنیا و امکانات دنیوی را به عنوان ابزاری برای کسب سعادت خود بخواهد و دوست داشته باشد، این حالت او حب دنیا محسوب نمی شود.
استاد شهید مطهرى، در این خصوص، مىنویسد: «در نهج البلاغه آمده است که شخصى خدمت امیرمومنان (ع) آمد و شروع کرد به مذمت از دنیا که دنیا چه قدر بد است؟ اینمرد شنیده بود که بزرگان دنیا را مذمت مىکنند، خیال کرده بود که مقصود از مذمت دنیا واقعیت این جهان است... نمىدانست که آنچه بد است، دنیا پرستى است... این بود که على(ع) به او فرمود: تو فریب دنیا مىخورى، دنیا تو را فریب نمىدهد...، تا آنجا که فرمود: دنیا با کسى که با صداقت رفتار کند، صدیق است و براى کسى که آن را درک کند، مایه عافیت است. دنیا معبد دوستان خدا، مصلاى فرشتگان خدا، فرودگاه وحى خدا، تجارتخانه اولیاى خدا است...» (عدل الهى، ص157).
ب) براى کم کردن میزان علاقه به دنیا و در نهایت رهایی از حب دنیاى مذموم و توجه هر چه بیشتر به آخرت توجه و عمل به امور ذیل بایسته است:
1. عزم بر روشن نگه داشتن دل و سلامتی آن:
حبّ دنیا، ماهیت دل را تغییر می دهد، آن را تیره مىسازد، روشنى را از آن مىگیرد و سلامتش را از میان مىبرد. پس تأمل در این حقیقت که حبّ دنیا بزرگترین ظلم به خویشتن است موجب مىگردد آدمى اراده و عزم خود را بر ترک حبّ دنیا جزم نماید و این در واقع «گام اوّل» است.
2. باور به فانی بودن دنیا:
باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. برای مثال، بسیارى اعتقاد جازم دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مىترسند؛ این نیست جز این که این اعتقاد, باور دل آنها نشده است؛ اما شخص مردهشوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد.
بسیارى از ما اعتقاد داریم که روزى از دنیا خواهیم رفت و به این آیات معتقدیم که: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مىشوند (رحمن/ 26) و نیز اعتقاد داریم: ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اَللَّهِ باقٍ؛ آنچه نزد شماست از بین مىرود و آنچه نزد خداست باقى مىباشد (نحل/ 96)؛ اما هیچکدام از اعتقادات را باور دل نکردهایم ازاین رو دل به دنیا بستهایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور دل کنیم تا دل به دنیا نبندیم.
براى کسب این باور می توان در برنامه مطالعه روزانه خود، خواندن سلسله کتب اخلاقى را قرار داد تا در اثر مطالعه مداوم و هر روزه این گونه کتب, باور انسان شود که آنچه اهم است و باید همّ و غمّ را صرف آن کرد معنویت، سجایاى اخلاقى، ملکات بلند نفسانى و پرواز از دنیا و تعلقات آن مىباشد.
مطالعه شرح احوال بزرگان و فرزانگان هم مفید و از همین باب است؛ مانند این کتاب ها:
مهر تابان، یادنامه علامه طباطبایی، نوشته علامه حسینی طهرانی.
روح مجرد، یادنامه عارف بالله سید هاشم حداد، نوشته علامه حسینی طهرانی.
نشان از بی نشان ها (2 جلد)، یادنامه آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی، نوشته علی مقدادی اصفهانی.
آیت الحق (2 جلد)، یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، نوشته سید محمد حسن قاضی.
سیری در آفاق، زندگی نامه آیت الله بهاء الدینی، نوشته حیدری کاشانی.
در آسمان معرفت، در احوال چند تن از علمای ربانی، نوشته علامه حسن زاده آملی.
کیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط، نوشته محمدی ری شهری.
3. مرگ اندیشى:
تفکر و تأمل در مرگ و یاد آن، موجب بى رغبتى به دنیا مىشود؛ چنان که حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: «آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود».(نهجالبلاغة، حکمت 349) و یا باز می فرماید: «اسباب سفر آماده کنید! خدایتان بیامرزد که نداى کوچ همواره طنین افکن است. دوران ماندگارى در دنیا را ناچیز بشمارید و با شایستهترین توشهاى که در اختیار دارید به آخرتروى آرید... و بدانید که مرگ چنان چشم در چشم شما دوخته که گویا هم اکنون چنگالهایش را در پوستتان فرو برده است... پسوابستگیهاى دنیا را ببرید و به توشه تقوا تکیه کنید.» (فرهنگ آفتاب، عبدالمجید معادیخواه، ج 5، ص 2528 )
چه مناسب است که هر روز ساعتی در مکانى خلوت به مرگ فکر شود. و این هر چه بیشتر و دقیقتر و عمیقتر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مىسازد. ابوعبیده مىگوید به امام محمد باقر(علیه السلام) عرض کردم: «سخنى به من بفرما تا به سبب آن بهرهمند گردم. حضرت فرمود: یا ابا عبیدة اکثر ذکر الموت فانه لم یکثر ذکره انسان الا زهد فى الدنیا؛ اى ابوعبیده زیادت بخش یاد مرگ را (و همیشه مرگ در یادت باشد) زیرا حقیقتاً هیچ انسانى یاد مرگ را فزونى نبخشید مگر این که در دنیا زاهد گشت (و دلش به دنیا بىرغبت شد».(المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 8، ص 241)
4. زهد ورزى:
حضرت على (ع) زهد را گونهاى نگریستن به دنیا مىداند، نه روش زندگى در آن و این نگرش موجب مىگردد علاقه به دنیاى مذموم در انسان، رو به کاهش گذارد. آن حضرت در تعریف زهد مىفرماید: «زهد با همه شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: لِکیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، حسرت نخورید و بر آنچه به شما رسیده، شادمان نشوید (حدید/23)؛ هر کس بر آنچه از دست داده، اندوهگین نشود و بر آنچه به دست آورده، شاد نشود، هر دو روى زهد را گرفته است». (نهج البلاغة، حکمت 439)
ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش/ بیش آید پیش او دنیا و پیش
راههاى مختلف آسان شده است/ هر یکى را ملتى چون جان شده است
مردباش و مسخره موران مشو/ رو سر خود گیر و سرگردان مشو (مثنوىمعنوى مولوی، دفتر اول).
5. تامل در احوال گذشتگان:
فراز ذیل که از زبان مبارک امام على (علیه السلام) نقل می شود، براى بیان مقصود کافى است: «اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسلهاى پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمینهایشان بگذر و در آثار بازماندگانشان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جاى گرفتند! بى گمان در مىیابى که از میان دوستان به سراى غربت در افتادهاند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتى چو آنان یابى». (نهجالبلاغة، نامه 31).
6. ترک ویژگىهاى اهل دنیا:
کسى که مىخواهد از دنیاى مذموم فاصله بگیرد، باید بکوشد تا متصف به اوصاف اهل دنیا نباشد. بنابر حدیث معراج پیامبر (ص)، ویژگىهاى اهل دنیا بیست مورد می باشند که اهل آخرت نباید بدانها آراسته باشد: پرخور و شکم بارهاند؛ خنده فراوان مىکنند؛ پرخواب هستند؛ خشم فراوان دارند؛ کم خرسند مىگردند و همواره از دیگران طلب کارند؛ وقتى به دیگران بدى مىکنند، پوزش نمىخواهند؛ عذر دیگران را نمىپذیرند؛ در هنگام عبادت کسلاند و هنگام معصیت شجاع؛ با اینکه مرگشان نزدیک است، آرزوهاى دور و دراز دارند؛ به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمىپردازند؛ به دیگران نفع نمىرسانند؛ بسیار سخن مىگویند؛ ترس اندک از خدا دارند؛ هنگام آماده شدن غذا، شادمانند؛ نه هنگام آسایش، شکر مىکنند و نه بر بلا و گرفتارى صابرند؛ مردم را به حساب نمىآورند و کارهاى خیرى که دیگران انجام مىدهند (حتى اگر فراوان نیز باشد) در چشم آنان اندک است؛ خود را به کارى که انجام ندادهاند، مىستایند؛ چیزى را ادعا مىکنند که در وجود آنان نیست؛ همواره تمنّا و انتظارات خود را بیان مىکنند؛ به عیب گویى از دیگران مىپردازند. (راهیان کوى دوست؛ شرح حدیث معراج، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، ص138-144)
7. اجتناب از محرمات (گناهان) و عمل به واجبات:
باید توجه داشت گناه, انسان را به دامن دنیا مىاندازد و هر قدر انسان به گناهان نزدیک تر شود، در باتلاق دنیا فروتر مىرود. از طرفى انجام واجبات, بعد ملکوتى انسان را جلا مىدهد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات راچشید، حب دنیا و دلبستگى به آن رخت برمىبندد.
8. پرهیز از امورى که با عبادات منافات دارد و اثر آنها را خنثى مىسازد:
این مسئله از امور بسیار مهم است؛ همانند دو نفر مریض که هر دو به دستور دکتر عمل کرده و داروهاى خود را به موقع مىخورند؛ ولى یکى از چیزهاى زیان بار پرهیز مىکند و دیگرى اهل پرهیز نمى باشد، در این صورت سفارش و نسخه پزشک براى دومى بى اثر یا کم اثر است.
در روایتى آمده است مولاى عارفان على(علیه السلام) جابر بن عبدالله را دید که آهى بر کشید. فرمودند: اى جابر! براى دنیا آه مىکشى؟ جابر عرض کرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر! لذتهاى دنیا در هفت چیز است: خوردنى، آشامیدنى، پوشیدنى، آمیزشى، سوار شدنى، بوییدنى و شنیدنى. لذیذترین خوردنى عسل است و آن آب دهان حشرهاى باشد؛ گواراترین آشامیدنى آب است که بر خاک روان است؛ بهترین پوشیدنى ابریشم است و آن از آب دهان کرمى باشد؛ برترین همبستر شدنى زنانند که از زشتترین عضو آنان خواسته مىشود؛ بهترین سوار شدنى، اسب است و آن کشنده است؛ ارزشمندترین بوییدنى مُشک است و آن خون ناف حیوانى باشد؛ بهترین شنیدنىها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد؛ پس آدم خردمند براى چیزهایى با این اوصاف هرگز آه نمىکشد. جابر بن عبدالله مىگوید: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد». (میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ح 6058)
9. تفکردر آیات و روایات و سخن بزرگان که در مذمت دنیا وارد شده است :
خدای سبحان در قرآن کریم می فرماید: و ما الحیوة الدنیا الا لعب و لهو و للدار الاخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون زندگی دنیا, چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و سرای آخرت, برای آنها که پرهیز کارند, بهتر است. آیا نمی اندیشید؟ ( آیه ی 23 سوره انعام )
بنابراین دنیا با همه زرق و برقش بازیچه ای بیش نیست و انسان با مشغول شدن به آن از کاری که به جهت آن خلق شده غافل می ماند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: رأس کل خطیئه حب الدنیا حب و علاقه به دنیا منشاء هر کناهی است. (2)
حضرت در حدیثی دیگرمی فرماید : مثل الدنیا کمثل ماء البحر, کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا ً حتی یقتله مثل دنیا, مثل آب دریاست هر چه تشنه از او بیاشامد, تشنگی را زیادتر کند تا بکشد او را. (3)
انسان تشنه, اگر آب زلال و گوارا بنوشد, سیراب می شود اما اگر آب شور بنوشد گرفتار آن شده و تشنه تر می شود. دنیا هم شبیه به همین ( آب شور ) است که هر چه انسان محبت آن را در دل تقویت کند بیشتر گرفتار می شود.
علامه جوادی املی بحثی زیبا در تعریف دنیا دارند: هر چه که ما را از خدا دور و به غیر حق مشغول کند دنیاست, بعضی به مال مشغولند و دنیای آنها مالشان است و بعضی به علم, و دنیای آنها علم آنهاست. تکاثر در ارتباط با مال باشد یا علم, دنیاست. کسی که درسی می خواند تا علم زیادی فراهم کند برای این که بگوید من اعلم از دیگران هستم, مانند کسی است که تلاش می کند تا مالی فراهم کند برای اینکه بگوید من سرمایه دارم ... گاهی انسان رنج عبادتهای زیادی را تحمل می کند, نه برای رضای خدا, بلکه برای اینکه بگوید من زاهدتر یا عابدترم که این هم دنیاست. (4)
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: و لم یصب صاحبها منها شیئا ً الا فتحت له حرصا ً علیها و لهاجا ً بها دنیا پرستان چیزی از دنیا به دست نمی آورند جز آنکه دری از حرص به رویشان گشوده و آتش عشق آنان تندتر می گردد. (5)
با توجه به این روایات در می یابیم که انسان دنیا زده هرگز سیر نمی شود بلکه هر چه از دنیا بیشتر بهره مند شود, درهای حرص و ولع بیشتر گشوده می شود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: اگر دنیا را در نزد خدا به قدر پر پشه ای قدر بود, کافر را از آن شربت آبی ندادی. (6)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر که دل به دنیا دهد, دل را گرو سه خصلت ساخته است و بدانها پرداخته. همتی که به آخر نرسد و آرزویی که به دست نیاید و امیدی که برآورده نگردد.(7)
آری گرفتاران دنیا را دیده ای که آرزوی ایشان به جایی بایستد؟ یا وقتی احتیاج ایشان تمام شود؟ یا روزی گرفتاریی از برای ایشان نباشد؟ تهی دستان بینوا را اگر یک غم است گرفتاران دام دنیا را هر لحظه صد غم کم است. اگر فقرا را یک احتیاج در پیش است اغنیا را هر دم صد حاجت بیش است.(8)
اگر کسی اندکی تأمل کند در عواقب امر اهل دنیا و عشاق آن و مفاسدی که از آنها بروز کرده و ننگهایی که از آنها به یادگار مانده که صفحات تاریخ را سیاه و ننگین نموده, که تمام آن از حب جاه و مال و بالجمله حب دنیا بوده و تفکر کند در اخبار و آثاری که از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در مذمت حب دنیا وارد شده و مفاسدی که در دین و دنیا بر آن مترتب است, تصدیق می کند که با هر قیمت هست و با هر فشار و دریافتی میسور و ممکن باشد قطع این فساد را از صفحه ی قلب بکند و این ظلمت و کدورت را از فضای دل برکنار کند, لازم است بکند؛ و این با قدری اقدام و همت و تا اندازه ای ممکن است.
گر چه ترک مطلق از عهده ی هر کس ساخته نیست, ولی کم کردن آن و شاخ و برگ آن را زدن بسیار ممکن است بلکه می توان گفت سهل است. ] (9)
انسان عاقل با تفکر در آیات و روایات و کلام بزرگان در مذمت دنیا و نیز اندیشیدن در اینکه با دنیا دوستی و دنیا پرستی چه خطر بزرگی او را تهدید می کند, سعی در استفاده ی از دنیا به حد ضرورت کرده, از مال دوستی و ذخیره ی آن به شدت اجتناب کند.
با نگاهی گذرا به تاریخ و زندگی کسانی که در مال اندوزی گوی سبقت را از همگان ربودند, از قارونها گرفته تا فرعون و شاه و ... تنها توانستند مدت زمان اندکی از دنیا بهره ببرند اما با خود خواهی و خود کامگی که از آثار دنیا پرستی است, آخرت جاویدان خویش را خراب کردند و تا ابد گرفتار شدند.
10– باور کنیم که رزق و روزی بدست خدا است:
یکی از چیزهایی که در رسیدن به آرامش و قناعت و حرص نورزیدن به دنیا بسیار مؤثر است این است که بدانیم و باور کنیم که چه نسبت به دنیا حریص باشیم و چه قانع و زاهد, آنچه که خدا از رزق و روزی مقدر کرده است به ما خواهد رسید.
امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که امام علی (علیه السلام) فرمودند: ... آگاه باشید که زهد ورزیدن شخص زاهد در این دنیا چیزی از قسمتی را که خداوند در این دنیا برای او معین ساخته کم نمی کند اگر چه او زهد ورزد و همانا حرص شخصی که بر بدست آوردن خوشی های زود گذر زندگانی دنیا حریص است چیزی به او نمی افزاید اگر چه حرص بورزد. پس زیانکار کسی است که درباره ی بهره ی اخروی اش دچار زیان شده باشد. (10)
11– دقت در سیره ی معصومین (علیهم السلام):
نقل شده است که بستر خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حصیر زبری بود که هر گاه بر روی آن استراحت می کردند, آثار تارو پود درشت و خشن حصیر در صورت مبارک آن حضرت نمایان می شد. به آن حضرت عرض شد چرا قیصر و کسری باید در چنان آسایشی باشند و شما بر روی چنین حصیر زبری بخوابید تا آنکه تارو پودش در رخسارتان اثر گذارد ؟ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا نمی پسندید که دنیای زود گذر برای آنان باشد و سرای جاویدان آخرت برای ما؟ شکی نیست که من از آنان برترم و نزد خدا گرامی تر, لیکن مرا با تعلقات دنیوی کاری نیست زیرا زندگی ما در دنیا به مسافری می ماند که لحظاتی در سایه ی درختی می آرمد و آن گاه که سایه, زایل شد آن مسافر برخاسته, به سوی مقصد خود رهسپار می شود. (11)
خوراک معصومین, پوشاک آنها و ... همگی می توانند برای ما الگویی باشد تا از زیاده خواهی بپرهیزیم؛ البته منظور این نیست که مثلا ً بمانند امام علی (علیه السلام) غذای خود را به گرسنگان داده, از شدت گرسنگی سنگ به شکم ببندیم و یا همچون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بر روی حصیر بخوابیم و ... نه ما توان چنین کاری را داریم و نه به ما تکلیف شده که چنین باشیم؛ زهد حضرات معصومین (علیهم السلام) مخصوص آنهاست و کسی تاب و تحمل آنرا ندارد. بلکه منظور از الگو بودن آنها در پرهیز از دنیا دوستی, این است که از حب دنیا اجتناب کنیم و در حد نیاز از دنیا بهره مند شویم و اهل تولید و دست گیری از مستمندان و رفع نیازهای جامعه باشیم.
12- همنشینی با افراد صالح و ساده زیست:
خصوصیات رفتاری و نحوه زندگی همنشین و دوست, در انسان تاثیری ویژه می گذارد. لذا اگر با کسانی که زندگی ساده, بدور از تجملات و زیاده خواهی دارند ارتباط نزدیک بر قرار شود, در همرنگی انسان با آنها بسیار موثر خواهد بود.
حسن ختام:
روزی جوانی از حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) می گذشت. عده ای که در محضر آن حضرت بودند دیدند این جوان نیروی قابل توجهی دارد عرض کردند: ای کاش او در راه خدا قدم بر می داشت. آن حضرت فرمود: اگر این شخص حرکت کرده تا عائله خود را ازراه صحیح و حلال, تأمین کند و یا می کوشد تا پدر و مادر خود را از راه صحیح حفظ و اداره کند و یا تلاش می کند تا سربار جامعه نباشد و خود را از نیازمندی به این و آن برهاند, این راه, راه خدا است ولی اگر متکاثرانه می کوشد تا بر ثروت خود بیافزاید, این راه, راه شیطان ست. ] (12)
موفق و پیروز باشید.
(1) تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 11 / ص 388 تا 393
(2) اصول کافی / ج 5 / ص 231
(3) چهل حدیث حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) / ص 124
(4) تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 11 / ص 125
(5) نهج البلاغه / نامه ی 49
(6) معراج السعادة / ص 261
(7) اصول کافی / ج 5 / ص 243
(8) معراج السعادة / ص 261
(9) خورشید عرفان / چهل سؤال اخلاقی و عرفانی از امام خمینی (رحمة الله علیه) / ص 31
(10) جهاد النفس / شیخ حر عاملی / ص 269
(11) تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 9 / ص 315
(12) تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 11 / ص 142
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید